دست يافتن به سهم قابل قبولي از بازارهاي داخلي و خارجي همواره روياي هر
توليدکنندهاي به شمار ميرفته است، اما نگاه اصولي اين است که حفظ بازار
از به دست آوردن آن سخت تر است.
اين روند استثنايي ندارد و هر فعال توليدي و تجاري شرط بقاي خود را در آن
ميبيند. در اين ميان فولاد و فولادسازي جهان بهعنوان کسب و کاري
استراتژيک، در سالهاي اخير نمونههايي را به خود ديده و تجارب موفق و
ناموفقي را به نمايش گذاشته است. آنچه از مرور اين رويدادها برداشت ميشود
اين است که کسب و حفظ بازار نياز به خلاقيت و البته انعطاف فراوان دارد تا
آنجا که فولاديهاي سرسخت نيز گاه به مانند موم شکلهاي جديد ميپذيرند.
آمارها
نشان ميدهد که صنعت فولاد از نظر تناژ توليد، بزرگترين توليدکننده صنعتي
در جهان است. همچنين از نظر ارزش توليد در جهان نيز صنعت فولاد در رديف
نخست ميان ساير صنايع قرار دارد. فولاد نقش قابلتوجهي در افزايش GDP
کشورهاي جهان دارد. علاوهبراين، در ساخت يک محيط مدرن، فولاد تقريبا در
همهجا نقش سازندهاي بازي ميکند و تقريبا يکي از عناصر کليدي است که در
توسعه اقتصاد کشورهاي نوپا يا در حال توسعه بسيار حائزاهميت است. اما با
اين حال بايد گفت که فولادسازي هميشه هم کسب و کار بسيار پرسودي نبوده است،
چرا که در بيش از 10 سال گذشته اين وضع تغيير کرده و شرايط و موقعيت اين
صنعت دستخوش تغيير
شده است.
متالبولتن در يکي از گزارشهاي خود رشد
اقتصادي چين را يکي از دلايل اين اوضاع اعلام کرد و نوشت: درست در ظرف چند
سال اين کشور از بزرگترين واردکننده به بزرگترين صادرکننده فولاد جهان
تبديل شده است.
در حال حاضر اين کشور بيشتر از هر کشور ديگري در جهان
فولاد خام توليد ميکند. نتيجه اين روند تغيير ساختار در روش توليد، فرآيند
و مصرف فولاد بوده است. فولاد بهعنوان يک محصول، بينالملليتر شده است و
مصرفکنندگان بيشتر تمايل دارند تا آن را خارج از مرزهاي خود تهيه کنند.
توليدکنندگان نيز بايد خود را در جايجاي جهان هماهنگ کنند و اين بخش در
زمينههاي مختلف ديگري نيز با تغييراتي مواجه شده است.
ادغام دو شرکت
آرسلور و ميتال در سال 2006 نخستين قهرمان اين صنعت در جهان (شرکت
آرسلورميتال) را خلق کرد. نابغهاي چون «لاکشمي ميتال» بيشترين سهم تجارت
فولاد در جهان را تحت کنترل خود درآورده و کارخانههاي او انواع و اقسام
محصولات فولادي توليد ميکنند. اين محصولات فولادي در صنايع خودروسازي،
ساختماني، لوازم خانگي و بستهبندي کاربرد دارند. اين شرکت در بيش از 60
کشور جهان در کارخانههاي فولادسازي خود بيش از 250 هزار نفر نيروي انساني
را بهکار گرفته است. استراتژي آرسلورميتال در رابطه با نظم بيشتر توليد و
ساختاري عمودي و يکپارچه، شرايط را براي سودآوري بيشتر مهيا کرده به طوري
که مديرعامل و رئيس هياتمديره آن يعني «لاکشمي ميتال» را به يکي از
ثروتمندترين افراد در جهان مبدل کرده است.
اين تنها شرکتي نيست که رشد
قابل ملاحظهاي داشته است. خريد فولادسازي انگليسي – هلندي کوروس توسط شرکت
فولاد هندي تاتا و نيز نفوذ کارخانه روسي سوراشتال به آمريکايشمالي هر
دو نمونههاي بارزي از فولادسازان شرقي هستند که جاي پايي در بازارهاي عمده
جهان از خود به جاي گذاشتهاند. ساير فولادسازان نيز به گونههاي مختلفي
در صنعت فولاد جهاني اقدامات و اهداف خاصي را دنبال کردهاند.
مثلا
شرکت فولادسازي ساب سوئد در بازار جهاني هدف يا برنامه توليد محصول ويژه و
اختصاصي چون ورق (plate) کيفي را به خود اختصاص داده است و بازار اين محصول
را کنترل ميکند. شرکت Celsa سهم خود را در بازارهاي محصولات طويل ارتقا
بخشيده و کارخانه Fundia را از شرکت روتاروکي فنلاند خريده است. شرکت
اتوکمپوي فنلاند فولادهاي جديد ضدزنگ توليد کرده است که در بازار مواد
آلياژي از نظر قيمتي چندان نوسان ندارد.
معمولا شرکتهاي بزرگ و موفق به
اصولي معتقدند مبني بر اينکه در دوران خوشي بايد به فکر ناخوشي نيز بود و
در دوران ناخوشي بايد خود را مهياي دوران خوشي کرد.
شرکتهايي که به
اين اصل معتقدند به پاداش خوب برنامههاي خود خواهند رسيد. خريد شرکت
فولادسازي (ISG) توسط آرسلورميتال مثال خوبي است از يک استراتژي روشن و
موفق که اگر بهطور موثري به کار گرفته شود ميتواند به موفقيت بزرگتري
منتهي شود.
شايد به نظر برسد که فولاد در جهان ما عنصري هميشگي باشد اما
اوضاع ميتواند به آساني تغيير کند. براي تضمين تقاضاي پايدار براي
توليدات آنان، فولادسازان بايد در زمينه توليد محصولات جديد براي کاربردهاي
جديد سرمايهگذاري کنند. کيفيت نيز مهم است، بهبود موجب مصارف پيشرفتهتر
فولاد ميشود و شرکتهايي که براي رسيدن به بهترين راهحل با مشتريان خود
همکاري نزديکي داشته باشند بايد مورد تاييد و تمجيد قرار گيرند. اين فقط
براي فولادسازان حقيقت ندارد. فولادسازان امروزه نسبت به گذشته بيشتر تحت
فشار قرار دارند. در دنياي جديد کارخانهها بايد توليد محصولات کيفي و کمي
را با آلودگي پايين زيستمحيطي توأم کنند. در شرايط تجاري سخت کنوني که
دسترسي به بيمههاي اعتباري مشکل بوده و به راحتي نميتوان به منابع مالي
دست يافت ادامه فعاليتها مشکل است. بنابراين بايد به شرکتهايي توجه کرد
که اين فرآيند را نيز آسانتر ميکنند.
تجارت مستقيم (back-to-back)
يکي از اصوليترين بخشهاي فعاليت اکثر شرکتهاي تجاري است اما در صنعت
فولاد شرکتهاي تجاري بايد خدمات بيشتري را نيز ادامه دهند و شرکتهايي که
معتقدند بايد تسهيلات جديدي به برنامه يا سبد کاري يا خدماتي خود اضافه
کنند، قابل تقديرند. متاسفانه پاسخ به اينکه چه چيزي يک فعاليت تجاري را
سخت ميکند مشکل است اما اميدواريم که شرکتهاي موفق پاسخي براي اين سوال
داشته باشند.

راز موفقيت يک فولادساز چيست؟ نرمي فولاد براي حفظ بازار
راز موفقيت يک فولادساز چيست؟



