در واقعیت امر، افغانستان یک گنج طبیعی نیست و بررسی این موضوع از چشم انداز محدود رقابت با چین در بستر یک بازی بزرگ، گزینههای واشنگتن در عرصه سیاست گذاری را محدود می کند.
گفتمان موجود در باره اهداف بزرگ چین در افغانستان بر بنیاد یک روایتی آشنا شکل گرفته است که گویا قدرتهای خارجی همواره به معادن افغانستان چشم دوختهاند. بریتانیا و آلمان در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دست به بررسیهای زمینشناسی در این کشور زدند. روسها نیز در جریان جنگ سرد چنین کاری را انجام دادند. همچنان، وزارت دفاع امریکا در سال ۲۰۱۰ نتایج بررسی های خود را نشر کرد که به موجب آن، ارزش ذخایر معدنی افغانستان، مانند مس، فلزات نادر، لیتیم و منرالهای دیگر دستکم بالغ بر هزار میلیارد دالر است.
با این حال، هیچ یک از قدرتهای فوق ارادهای برای بهرهگیری از ثروت معدنی افغانستان نداشتند، اما حالا تحلیلگران گمان میبرند که با خروج امریکا از این کشور، چین برای نخستین بار دست به چنین کاری خواهد زد. این نگاه از آن رو قابل درک است که شرکتهای چینی حجم بزرگی از منابع معدنی جهان را استفاده میکنند و برای دستیابی به منابعی بیشتر تلاش دارند. چین در حال حاضر بزرگترین تولیدکننده موترهای برقی است و اگر این کشور بخواهد موقعیت برتر خود را در این صنعت حفظ کند، باید به منابع بزرگ لیتیم دسترسی داشته باشد. همین طور، بسیاری از صنایع مهم که چین تنها به کمک آن میتواند به یک قدرت بزرگ در عرصه دانش و تکنولوژی تبدیل شود، نیازمند دستیابی به فلزات کمیاب است که مجموعاً بالغ بر ۱۷ نوع فلز با خصلت کیمیایی ویژه است.
با این حال، چین به نظر نمیرسد دست به اکتشاف این منابع در اطراف افغانستان بزند؛ زیرا شرکتهای چینی این مواد را به سادهگی از کشورها و منابع دیگر به دست آورده میتوانند و آنان به خوبی از مخاطرات و دردسرهای سرمایهگذاری در افغانستان آگاه هستند.
چین دارای بزرگترین ذخایز مواد معدنی کمیاب در جهان است. بر اساس بررسیهای جدید، چین نزدیک به ۳۷ درصد ذخایر معدنی کمیاب جهان را در خود ذخیره دارد که از لحاظ اقتصادی آماده بهرهبرداری است. به گونه نمونه، مجموعه معادن «بایان اوبو» در ناحیه «مغولستان» چین با ۴۸ میلیون تن متریک مواد معدنی کمیاب، بزرگترین ذخیره جهان شمرده میشود. از نظر مقایسه، بیشترین ذخایر فلزات کمیاب در افغانستان در منطقه خانشین در ولایت هلمند است که حجم آن تقریباً ۱.۳ میلیون تن متریک تخمین زده میشود. برعلاوه، مواد معدنی کمیاب خانشین که گفته میشود شامل سیریوم، لنتنوم و نیودایمیوم است، در معادن «بایان اوبو» وجود دارد. این عناصر بخشی از فلزات کمیاب «سبک» دستهبندی میشود که معمولاْ فراوان است و در مقایسه با فلزات کمیاب «سنگین» ارزش کمتری دارد. اگر در افغانستان فلزات نادر بیشتر و چشمگیرتری وجود میداشت، شاید چین انگیزه بیشتری برای استخراج آن در افغانستان به دست میآورد.
شاید چینیها بیشتر از هر مادهای به دنبال لیتیم هستند. در یک یادداشت داخلی وزارت دفاع امریکا، افغانستان از حیث ذخایر این ماده به طور بالقوه «عربستان لیتیم» توصیف شده بود. چین با در اختیار داشتن ۷ درصد ذخایر لیتیم جهان، دسترسی زیادی به این فلز ندارد. به همین خاطر، شرکتهای چینی برای رفع نیاز خود به لیتیم، سرمایهگذاری عظیمی در سه کشور آرژانتین، بولویا و چیلی، معروف به «مثلث لیتیم»، انجام دادهاند که ۵۸ درصد ذخایر کشف شده لیتیم جهان را در اختیار دارند و از این میان، ۵۳ درصد آن به لحاظ اقتصادی برای بهرهبرداری مناسب است.
شرکت بزرگ چینی «گنگ فنگ لیتیم»، سهامدار اصلی توسعه معدن «کاوچاری-اولاروز» در آرژانتین است. این معدن که کار خود را در اواسط سال ۲۰۲۲ آغاز خواهد کرد، بزرگترین پروژه استخراج لیتیم در ۲۰ سال گذشته خواهد بود. همچنان، شرکت بزرگ «تیانکی لیتیم» تقریبا ۴.۱ میلیارد دالر را برای خرید ۲۴ درصد سهام شرکت محصولات کیمیاوی «سوسایدد کوی میکا ای ماینرا»، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان لیتیم جهان در چیلی، در سال ۲۰۱۸ پرداخت. چین سرمایهگذاری بزرگی روی معادن لیتیم امریکای جنوبی کرده است و شرکتهای چینی به این سرمایهگذاری بیشتر اولویت قایلاند تا رفتن به دنبال معادن ناشناخته افغانستان.
در تیوری، افغانستان به خاطر نزدیکی جغرافیایی باید نسبت به کشورهای دورتر برای شرکتهای چینی گزینه جالبتر باشد، اما مشکل اینجاست که بسیاری از معادن افغانستان در مناطق دورافتاده با زیربناهای محدود موقعیت دارد. سالها جنگ و مشقت اقتصادی در افغانستان بر مشکل استخراج معادن آن افزوده است. البته، شرکتهای چینی در گذشته نشان دادهاند که به سرمایهگذاری در پروژههای پرریسک اما استراتژیک، مانند اعمار زیرساختهای استخراج نفت در کشورهایی چون نیجریه و سودان جنوبی، دست زدهاند، اما افغانستان دارای مشکلات پیچیده امنیتی مخصوص به خود است که مقامات سیاسی و سرمایهگذاران چین را بسیار محتاط میسازد.
واقعیت این است که سرمایهگذاری پرسروصدای چین در حوزه معادن افغانستان نتیجهای جز ناکامی خجالت به بار نداشته است. شرکت «گروه استخراج و ذوب آهن چین»، قرارداد ۳۰ ساله مس عینک، به ارزش ۲.۸ میلیارد دالر را در سال ۲۰۰۷ با حکومت افغانستان به امضا رساند. با این که این شرکت گفته است که تا حال ۳۷۱ میلیون دالر را بالای این پروژه مصرف کرده است، اما در عمل کار آن متوقف است. این ناکامی به اضافه طرح شدن اتهام فساد علیه برخی از مقامات دست اندرکار این پروژه سبب شد که حکومت پیشین تهدید کند که پروژه مس عینک را دو باره به داوطلبی میگذارد.
در حال حاضر، چین علاقه و دلیلی برای ورود به بازار بیثبات افغانستان ندارد. بدون شک وضعیت کنونی تغییر خواهد خورد؛ زیرا طالبان که با شتاب به دنبال تحکیم پایه های قدرت خود هستند، از ورود شرکتهای چینی به بازار افغانستان نفع خواهند برد. اگر طالبان تهدیدات امنیتی را کاهش دهند و تا حدی ثبات اقتصادی را در افغانستان به وجود آورند، شاید چین را برای سرمایهگذاری متقاعد بسازند، اما نشانههای تحقق این وضعیت مطلوب کمرنگ است. حتا اگر شرکتهای چینی قصد سرمایهگذاری در افغانستان را داشته باشند، به شیوه معمول پروژه «راه و کمربند»، پیش از هرچیزی مصروف اعمار زیرساختهای اساسی مانند شاهراه، پل و راه آهن خواهند شد.
چین عجلهای برای ورود به بازار افغانستان ندارد. مقامات امریکایی در واشنگتن با درک این نکته، میتوانند موضع بهتری بگیرند و تحت تاثیر تهدیدهای اغراقآمیز واقع نشوند. غیر از آن، وقت و منابع خود را تلف خواهند کرد و در میدان رقابت با چین برسر مسایل مهمتر دیگر زمینگیر خواهند شد.